لغت نامه دهخدا
وجد صوفی شب معراج تماشا دارد
جلوه تیر در آماج تماشا دارد.اشرف ( از آنندراج ).نوبهاراست و جهان سیر چمنها دارد
وضع دیوانه ما نیز تماشا دارد.میرزا بیدل ( ایضاً ). || مشغول تماشا بودن :
نترسی که داری تماشا بباغ
که چون لاله از دل بسوزند داغ.فردوسی.رجوع به تماشا و دیگر ترکیبهای آن شود.