تشریح کردن

لغت نامه دهخدا

تشریح کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بازنمودن مطلبی. تفسیر کردن. شرح و بیان موضوعی غامض. || ( اصطلاح پزشکی ) کالبدشکافی. رجوع به تشریح شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- شرح دادن توضیح دادن . ۲- کالبد شکافی کردن .
باز نمودن مطلبی تفسیر کردن شرح و بیان موضوعی غامض
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم