امیختگی

لغت نامه دهخدا

( آمیختگی ) آمیختگی. [ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) امتزاج. اختلاط. شوب. || الفت. معاشرت. خلطه و آمیزش : چون... آمیختگی آمد... بازار مضرِّبان و مفسدان کاسد گردد. ( تاریخ بیهقی ).
- آمیختگی دادن ؛ تألیف.
- آمیختگی کار ؛ ارتباک.
- آمیختگی گرفتن با چیزی ؛ الفت.
- آمیختگی و آشفتگی کار ؛ بوخ.
- آمیختگیها ؛ شوائب.

فرهنگ معین

( آمیختگی ) (تِ یا تَ ) (حامص . ) ۱ - امتزاج ، اختلاط . ۲ - الفت ، معاشرت ، خلطه ، آمیزش .

فرهنگ عمید

( آمیختگی ) ۱. اختلاط، امتزاج.
۲. [قدیمی] معاشرت، الفت، خلطه، آمیزش.

فرهنگ فارسی

( آمیختگی ) ( صفت ) لایق آمیختن شایست. آمیختن آنچه که آمیختن آن ناگزیر باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال اعداد فال اعداد فال ای چینگ فال ای چینگ فال ارمنی فال ارمنی