افشان زدن

لغت نامه دهخدا

افشان زدن. [ اَ زَ دَ ] ( مص مرکب ) لرزان کردن. پراکنده کردن. || محلول طلا و نقره پاشیدن.کنایه است از گلهای رنگارنگ شکوفانیدن :
نظاره چمن اردیبهشت خوش باشد
که بر درخت زند بادنوبهار افشان.سعدی.

فرهنگ فارسی

لرزان کردن پراکنده کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال ورق فال ورق فال ابجد فال ابجد فال فنجان فال فنجان