اشوبش

لغت نامه دهخدا

( آشوبش ) آشوبش. [ ب ِ ] ( اِمص ) آشوب :
از اختر بدینسان نشانی نمود
که آشوبش و جنگ بایست بود. فردوسی.

فرهنگ عمید

( آشوبش ) ۱. آشفتگی.
۲. شور و غوغا.
۳. هرج ومرج.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم