ابن حرام

لغت نامه دهخدا

ابن حرام. [ اِ ن ُ ح َ ] ( ع اِ مرکب ) سَلا. ( تاج العروس ). یارَک. ( منتهی الارب ). و آن پرده و پوستی است بر روی جنین برکشیده.

فرهنگ فارسی

پرده پوستی است که بر روی جنین برکشیده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ای چینگ فال ای چینگ فال لنورماند فال لنورماند