لغت نامه دهخدا ( آبله رو ) آبله رو. [ ب ِ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) مجدر : سلطان ملکشاه... آبله رو بود، چهره بزردی مایل. ( راحةالصدور راوندی ).
فرهنگ فارسی ( آبله رو ) ( صفت ) کسی که در چهره اش مهر آبله بود آنکه اثر آبله بر چهره اش پیدا باشد مجدرمجدر