عینون

لغت نامه دهخدا

عینون. ( ع اِ ) سناء بلدی ، و در مغرب کثیرالوجوداست. ساق و شاخه های او مابین سیاهی و سرخی و دراز وباریک و صلب و مملو از برگ ریزه شبیه به برگ مورْد و در هر شاخی گلی مدور بقدر درهمی و مایل به سیاهی وبسیار تلخ. و بعضی او را از اقسام ماهی زهرج دانسته اند. رجوع به مفردات ابن البیطار و مخزن الادویة شود.
عینون. [ ع َ ] ( اِخ ) دهی است ، و آن را عَینونی ̍ نیز نامند. ( منتهی الارب ). کلمه ای است عبرانی. و آن از قرای بیت المقدس است. و گویند قریه ای است آن سوی بَثَنیّة ازپایین قُلزم بجانب شام. نام آن در شعر کثیر آمده است. و گویند آن همان «عین انا» است بین صلا و مدین بر ساحل. و گویند آن قریه ای است در راه مصریان چون به حج روند. ( از معجم البلدان ). و رجوع به عین انا شود.

فرهنگ فارسی

دهی است و آنرا عینونی نیز نامند کلمه ایست عبرانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال تماس فال تماس فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال مکعب فال مکعب