رذ

لغت نامه دهخدا

رذ. [ رَذذ ] ( ع مص ) باریدن باران نرم و ریزه و یا باران پیوسته ریزه که به غبار ماند.( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رَذاذ. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به رَذاذ شود.
رذ. [ رَذذ ] ( اِخ ) دیهی است در ماسبذان در نزدیکی بندنیجین. قبر مهدی خلیفه در این دیه است. ( از معجم البلدان ). و رجوع به رذوالراق شود.

فرهنگ فارسی

دیهی است در ماسبذان در نزدیکی بندنیجن قبر مهدی خلیفه در این دیه است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال راز فال راز فال اعداد فال اعداد