دانشنامه اسلامی
اسماعیلیان زمان حمله "آقامحمدخان" به کرمان در سال ۱۲۱۱ه.ق. به یاری "لطفعلی خان زند" فرستاد و در مقابل سپاهیان قاجار ایستادگی کردند و روابط اسماعیلیان و حکومت قاجار تیره شد؛ اما در زمان فتحعلیشاه روابط سلطان و امام از سرگرفته شد. شاه قاجار بعد از مرگ ابوالحسن جانشین و فرزند او خلیل الله را گرامی داشت، تا از محبت و پشتیبانی روحانیت، اعم از شیعه و سنی برخوردار باشد به رغم پشتیبانی های "فتحعلی شاه"، خلیل الله در درگیری با پیروان فرقه اثنی عشری شهر کشته می شود. فتحعلیشاه برای جبران این واقعه، فرزند خلیل الله، "حسنعلی شاه محلاتی" که بعدها عنوان «آقاخان» را یافت را مورد پشتیبانی و حمایت قرار داد، یکی از دختران خود را به او به زنی داد و ۲۳۰۰۰ هزار تومان برای هزینه عروسی آنان پرداخت و حکومت ایالت «قم و محلات» را که زمانی از آن اجدادش بود به او واگذار می کند. امام اسماعیلی زندگی را با آسودگی در محلات آغاز می کند و پیروان خود را مسلح و آماده نگه می دارد و به هنگام مرگ فتحعلیشاه و جلوس شاه جدید در طی مسیر به تهران برای عرض تبریک به پادشاه جدید در برقراری نظم و امنیت شرکت می کند. در زمان صدارت "قائم مقام" در زمان "محمدشاه"، حکومت «کرمان و بلوچستان» نیز به او اعطا می شود. دو سال در این سمت بود تا اینکه "حاج میرزا آقاسی" که از تمایل شدید آقاخان برای صدارت عظمی اطلاع داشت و به او به چشم رقیب می نگریست، به نحوی زشت و توهین آمیز او را از کار برکنار می کند و به تهران احضار می نماید. آقاخان که از حکومت کرمان معزول شده بود نخست در «بم» متحصن شد، ولی بعد به شفاعت "فریدون میرزا" (حاکم فارس) بخشیده شد، به شرط آنکه به «محلات» برود و عزلت گزیند؛ بدین نحو اولین شورش آقاخان پایان یافت و سرانجام پس از مدتی سرگردانی در تهران، موفق به تحصیل اجازه زیارت مکه شد و زن و فرزند خود را به عتبات فرستاد. آقاخان برخلاف قول و قرارهایش با شاه بار دیگر درسال ۱۲۵۶ه.ق. از محلات خارج شد و سر به طغیان گذارد تا شاید حکومت از دست رفته کرمان را بازیابد.
تهیه تجهیزات جنگی
او ظاهرا مشغول تهیه اسباب سفر حج گردید ولی در خفا وسایل و تجهیزات فراوان برای مقابله با دولت و اعلام استقلال را تهیه می کرد؛ من جمله پانصد راس اسب عربی از گوشه و کنار ایران خرید و با ملازمان و برادران در رجب ۱۲۵۵ه.ق. به طرف کرمان به راه افتاد و برای تسهیل کار خود نامه ای جعل کرد از قول شاه که «ما آقاخان را به حکومت کرمان و بلوچستان تعیین کرده ایم و لازم است که مردم از او فرمان برند اما روز دیگر اخبار صحیح شیوع یافت و کارگزاران دولت به فکر اخذ و قید آقاخان افتادند.» دربار قاجار به سرعت دستوری به "فضلعلی خان قره باغی" (حاکم کرمان)، در جلوگیری از آقاخان صادر کرد. آقاخان با شجاعت تمام چهارده ماه با قوای دولتی جنگید و به جنگ با فضلعلی خان، حاکم کرمان و برادرش "اسفندیار" پرداخت و آنها را شکست داد و خود بسوی «بردسیر» پیش رفت. اسفندیار خان در این جنگ کشته شد. فضلعلی خان که از کشته شدن برادر خود خشمگین بود، حمله سهمناکی به بردسیر کرد. آقاخان و پیروانش گریختند وعده زیادیشان نیز دستگیر شدند. تقدیر چنین خواسته بود که او دیگر نتواند در سرزمین اجدادی خود بماند حتی تجهیزات فراوان و «قورخانه» زیادی که انگلیسی ها در «بندرعباس» جهت وی فراهم آورده بودند کاری از پیش نبرد و حسنعلی شاه برای بار آخر در حدود «نرماشیر» کرمان از قوای دولتی شکست خورد. به این ترتیب دومین شورش کرمان که ۱۴ ماه توجه حکومت محمدشاه را به خود جلب کرده بود، خاموش گردید. آقاخان بعد از آن از راه کویر «لوت» به «قندهار» و بلوچستان رفت و به سپاهیان انگلیسی پیوست و به همراهی آنان با بلوچ ها که تسلط انگلیسی ها را بر نمی تافتند به جنگ پرداخت.
علل شورش های آقاخان
داستان زندگی و شورش های آقاخان محلاتی، داستانی جالب و عبرت انگیزی است.داستان فراز و فرود زندگی یک مقام مذهبی که از امامت فرقه اسماعیلی به خدمتگذاری کشوری بیگانه می رسد.آقاخان از همان ابتدا طبعی ناآرام داشت و بعد از اینکه از طرف فتحعلیشاه به حکومت محلات می رسد درگیری های خود را آغاز می کند.به طبع ناآرام او جاه طلبی و امید به پشتیبانی پیروان را نیز باید اضافه کرد. پیروان وفاداری که به دلخواه به رهبر خود پیشکش عرضه می داشتند در حالی که به اکراه و زور به حاکمان ولایات مالیات می پرداختند و این در حقیقت، قدرت ریاست را بیش از قدرت سلطنت می کرد. او در ابتدا با دو پسر «شجاع السلطنه» که مدعی تاج و تخت هستند درگیر می شود و آنها را به سوی بم می راند، آقاخان بم و نرماشیر را محاصره می کند بعد از آن با افغانان و بلوچان به زد و خورد می پردازد و با نیروهای حکومتی درگیر می شود و در آن مناطق شورش و بلوا راه می اندازد. آقاخان در نوشته های خود "عبرت افزا" می نویسد؛ همه زد و خوردهایش با نیروهای حکومت با کمال خویشتنداری انجام می شده و تنها هدفش دفاع از خود در برابر دشمنان سخت کوش بوده است. اما از سوی دیگر "رضاقلی خان هدایت" زد و خوردهای او را تنها طغیان و شورش علیه دولت مرکزی، که اندک علتی محرک آن بوده است توصیف می کند.آقاخان در جایی دیگر از خصومت "آقاسی" صدراعظم با خود می گوید."حاجی میرزا اغاسی" برخلاف قائم مقام با او خوش رفتاری نمی کرد اگر چه آقاخان با روحانی درباری دیگر، "حاج زین العابدین" روابط خوبی داشت و یک بار نیز در دعواهای میان آغاسی و حاج زین العابدین طرف زین العابدین را گرفته بود، از آن پس میرزا آقاسی به او به چشم دشمن می نگریست. بنابر نوشته عبرت افزا، حاجی پس از آن علیه آقاخان به دسیسه پرداخت تا او را از حکومت کرمان برکنار و پس از آن از ایران بیرون کند.
انگلیس و آقاخان
...