معقوده

لغت نامه دهخدا

( معقودة ) معقودة. [ م َ دَ ] ( ع ص ) ناقة معقودةالقرا؛ ماده شتر استوارپشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): ناقة معقودة؛ ماده شتر استوارپشت. ( از اقرب الموارد ).
معقوده. [ م َ دَ / دِ ] ( از ع ، ص ، اِ ) زوجه. زن. مقابل شوی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مأخوذ از تازی ، زن در عقد نکاح آورده شده و عقد بسته شده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث معقود : ۱ - بسته شده . ۲ - محکم گردیده . ۳- زوج. کسی بنکاح دایمی جمع :زوجه زن مقابل شوی ماخوذ از تازی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال تک نیت فال تک نیت فال چوب فال چوب فال کارت فال کارت