لغت نامه دهخدا
فیروزکوه. ( اِخ ) شهر کوچکی است که مرکز بخش فیروزکوه شهرستان دماوند است و در سر سه راه تهران به مازندران و سمنان واقع است. ناحیه ای کوهستانی و دارای 4500 تن سکنه است. آب آن از رودخانه های گورسفید، شورستان و چشمه سارها و محصول عمده اش غله ، سیب زمینی و بنشن و انواع میوه سردسیری است. فیروزکوه قبل از احداث راه آهن از نظر اقتصادی اهمیت بیشتری داشت. در اطراف این شهر معادن زغال سنگ وجود دارد. مزارع کل فور، سیاده ، اندورسر، اندوراه کشه ، نورس کره سر، امیریه یا دشت ملک و سلیم جزو فیروزکوه است. از آثار قدیم قلعه خرابی در کنار مزرعه سیاده و نیز قلعه خرابی بنام خراب ده در آنجا است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
فیروزکوه. ( اِخ ) دهی است از بخش تربت جام شهرستان مشهد که دارای 352 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و پنبه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).