عنبر بیز

لغت نامه دهخدا

عنبربیز. [ عَم ْ ب َ] ( نف مرکب ) مخفف عنبربیزنده. آنچه عنبر بیفشاند.
- عنبربیز کردن ؛ عنبر بیختن. عنبر افشاندن :
کابر آزار و باد نوروزی
درفشان می کنند و عنبربیز.سعدی.

فرهنگ فارسی

مخفف عنبر بیزنده آنچه عنبر بیفشاند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال اعداد فال اعداد فال قهوه فال قهوه فال تماس فال تماس