عقیقی

لغت نامه دهخدا

عقیقی. [ ع َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عقیق. عقیقین. ( فرهنگ فارسی معین ) :
خود هنوزت پسته خندان عقیقی نقطه ای است
باش تا گردش قضا پرگار مینائی کشد.سعدی.
عقیقی. [ ع َ ] ( اِخ ) علی بن احمدبن علی. از علمای امامیه در قرن سوم هجری. رجوع به علی عقیقی شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به عقیق عقیقین .
علی بن احمد بن علی از علمای امامیه در قرن سوم هجری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال قهوه فال قهوه فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت