عقه

لغت نامه دهخدا

( عقة ) عقة. [ ع َق ْ ق َ ] ( ع اِ ) اسم المرة است از مصدر عَق . ( از اقرب الموارد ). رجوع به عق شود. || برق درازدر آسمان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || گو دورتک در زمین. ( منتهی الارب ). حفره عمیق در زمین. ( از اقرب الموارد ). || ( اِخ ) بطنی است از نمربن واسط. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
عقة. [ ع ِق ْ ق َ ] ( ع اِ ) اسم النوع است مصدر عق را. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عق شود. || موی شکمی هر چه از ستور باشد، یا در خران و مردم فقط. ( از منتهی الارب ). موی هر نوزاد از مردم و بهائم ، و گویند آن فقط برای خران و مردم است. ج ، عِقَق. ( از اقرب الموارد ).
عقة. [ ع ُق ْ ق َ ] ( ع اِ ) چیزی است که طفلان بدان بازی کنند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

چیزی است که طفلان بدان بازی کنند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال انبیا فال انبیا فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت