عصیان کردن

لغت نامه دهخدا

عصیان کردن. [ ع ِص ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) طغیان کردن. سرکشی کردن. عصیان ورزیدن. عاصی شدن :
خویشتن را چون فریبی چون نپرهیزی ز دیو
چون نهی چون خود کنی عصیان بهانه برقضا.ناصرخسرو.بسا شها که بگشت او ز دوستی ملک
بسا امیر که با رای شاه عصیان کرد.مسعودسعد.

فرهنگ فارسی

طغیان کردن سرکشی کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال ورق فال ورق فال چای فال چای فال ابجد فال ابجد