شیر بخت

لغت نامه دهخدا

شیربخت. [ ب َ ] ( اِ مرکب ) روغن کنجد. ( ناظم الاطباء ). شیرپخت : ده درمسنگ روغن گاو و ده درمسنگ روغن شیربخت تازه... ( ذخیره خوارزمشاهی ). اگر قلیه خواهند نخست به آب پزندپس به روغن شیربخت تازه بریان کنند [ گوشت گاو کوهی را ]. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به شیرپخت شود.

فرهنگ فارسی

روغن کنجد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال انبیا فال انبیا فال ابجد فال ابجد فال عشقی فال عشقی