شعوبی

لغت نامه دهخدا

شعوبی. [ ش ُ بی ی ] ( ع ص نسبی ، اِ ) کسی که تازیان را حقیر شمارد و آنان را بر ایرانیان و سایر مردمان ترجیح ندهد و فضیلتی برای عرب قائل نباشد. ( ناظم الاطباء ). آنکه عرب را از عجم تفضیل ننهد، و آن گروه را شعوبیه گویند. ( از منتهی الارب ). آنکه عرب را برعجم و سایر ملل ترجیح ننهد. مسلمی غیرعرب که بر تفوق عرب بر ملل دیگر قائل نیست. مسلم که متعصب است درباره عجم. ج ، شعوبیة. ( یادداشت مؤلف ). کسی که شأن عرب را فروشمرد و ایشان را شعوبیه گویند، و در صحاح آمده که شعوبیة فرقه ای باشند که عرب را بر عجم تفضیل ننهند. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به شعوبیة شود.
شعوبی. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی است به یمن. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع . ] (ص نسب . ) کسی که عرب را پست شمارد.

فرهنگ عمید

پیرو شعوبیه.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آن که قوم عرب را حقیر شمارد پیرو شعوبیه .

ویکی واژه

کسی که عرب را پست شمارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس فال راز فال راز فال لنورماند فال لنورماند