کلمه مکمل در زبان فارسی معانی متنوعی دارد، اما به طور کلی به چیزی اشاره دارد که میتواند یک شیء یا مفهوم را کامل کند. این واژه مفهوم اضافه کردن چیزی به یک چیز دیگر برای بهبود و تکمیل آن را در بر میگیرد. به عبارت دیگر، این واژه به ما کمک میکنند تا چیزهایی که داریم را غنیتر و کاملتر کنیم. این میتواند شامل مواد غذایی، داروها، ایدهها و حتی تجربیات باشد. مکملها نقش مهمی در زندگی روزمره ما ایفا میکنند و میتوانند به بهبود کیفیت زندگی ما کمک کنند. به عنوان مثال، در تغذیه، مکملهای ویتامینی میتوانند به تأمین نیازهای بدن کمک نمایند و حالت سلامتی ما را تقویت کنند. در نهایت، مکملها ابزاری هستند که میتوانند به ما در رسیدن به اهداف مختلفمان یاری رسانند و به ما کمک کنند تا به نسخه بهتری از خود تبدیل شویم.

مکمل
لغت نامه دهخدا
- مکمل گردانیدن؛ کامل کردن. تمام کردن: نعمت و ثروت و دستگاه او باری عز اسمه تمام و مکمل گرداناد. ( تاریخ قم ص 4 ). بر سبیل رسم و عادت در شیوه نظم و نثر مجلدات در سلک انشا کشید و منشآت مکمل و مرتب گردانید. ( حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 4 ).
|| ( اصطلاح فتیان ) آن کس باشد که او راسراویل یا سلاح داده باشند. ( نفایس الفنون ).
مکمل.[ م ُ ک َم ْ م ِ ] ( ع ص ) تمام و کامل گرداننده. ( غیاث )( آنندراج ). تمام کننده. مُتِم. کامل کننده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): مجرد نسب علت بزرگی و پادشاهی نیست و الا حسب ذاتی وجوداً و عدماً مکمل ومنقص آن نتواند بود. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 162 ).
- جمله مکمل؛ جمله ای است که معمولاً به واسطه یکی از حروف ربط به جمله ناقص پیوندد ومعنی آن را تکمیل کند مانند جمله «گنج برنداری » درمثال زیر: تارنج نبری، گنج برنداری.
مکمل. [ م ِ م َ ] ( ع ص ) مرد کامل در نیکی و بدی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
کامل کننده، تمام کننده.
فرهنگ فارسی
( اسم ) کامل کننده تمام کننده: [ والا حسب ذاتی وجودا و عدما مکمل و منقص آن نتواند بود. ] ( مرزبان نامه. تهران. چا. ۱ ص ۱۶۲ ) جمع: مکملین.
مرد کامل در نیکی و بدی.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
این فیلم دنباله و مکملِ داستانِ روایت شده در فیلم پیشین زانوسی به نام زندگی به مثابه بیماری آمیزشی مرگبار است.
• شیمون بوبروفسکی
• تادئوش برادتسکی
• آگاتا بوزک
• مونیکا کشیفکوفسکا
• زبیگنیف زاپاشیه ویچ
• آندژی ماستالش
• یاتسک بورتسوخ
• ائوگنیوش پریویژینسف
• ماریا کِـلِـیدیش
ویکی واژه
کامل کننده.
جمله سازی با مکمل
افسانه ات معلم پوران پارسی دیوانه ات مکمل پیران پارساست
به وی این دایره مکمل شد آخرین نقطه عین اول شد
شیخ ما کامل و مکمل بود قطب وقت و امام کامل بود