سیلی خوردن

لغت نامه دهخدا

سیلی خوردن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) وارد آمدن پشت گردن بر کسی. ( از ناظم الاطباء ). وارد آمدن سیلی بر صورت شخص. لطمه خوردن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
زاهد که کند سلاح پوشی
سیلی خورد اززیاده کوشی.نظامی.کسی کو درآید بدرگاه تو
خورد سیلی ار گم کند راه تو.نظامی.بسفر گرچه آب و دانه خوری
بی ادب سیلی زمانه خوری.اوحدی.- امثال :
هنوز سیلی روزگار نخورده است ، نظیر: گاوش هنوز نلیسیده.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) وارد آمدن سیلی بر صورت شخص لطمه خوردن .
وارد آمدن پشت گردن بر کسی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال میلادی فال میلادی فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس