سیاه روزی

لغت نامه دهخدا

سیاه روزی. ( حامص مرکب ) عمل و حالت سیاه روز. بدبخت ، سیاه روز بودن :
گرم ز لطف سیه روز خود خطاب کنی
سیاه روزی من کار آفتاب کند.حکیم کاشانی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

عمل و حالت سیاه روز بدبخت سیاه روز بودن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم