سهاله

لغت نامه دهخدا

( سهالة ) سهالة. [ س َ ل َ ] ( ع مص )نرم گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || آسان شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ).
سهاله. [ س ُ ل َ ] ( اِ ) خورده و ریزه و سونش طلا و نقره. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

ریزه های فلز که هنگام سوهان کردن می ریزد، سونش، براده.

فرهنگ فارسی

خورده و ریزه و سونش طلا و نقره
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم