لغت نامه دهخدا
در خجالت باشد از طبع سخن پیرای خویش
تا خوش آید یا نیاید شعر او بر شیخ و شاب.سوزنی.چیست زرّ و گل به دست الا که خارپای عقل
صید خاری کی شود عقل سخن پیرای من.خاقانی.گر بسیط خاک راچون من سخن پیرای هست
اصلم آتش دان و فرعم کفر و پیوندم زنا.خاقانی.