سباغ

لغت نامه دهخدا

سباغ. [ س ِ ] ( اِ ) نانخورش و معرب آن صباغ باشد. ( برهان ) ( رشیدی ). || خانه ای که از خشت پوشیده باشد. || دیوار خشتی. ( ناظم الاطباء ).
سباغ. [ س ُ ] ( اِ ) نوکرهای عدالت خانه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نو کرهای عدالت خانه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس فال درخت فال درخت