لغت نامه دهخدا
رزن. [ رَ ] ( ع مص ) بدست برداشتن چیزی تا گرانی و سبکی وی معلوم گردد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || اقامت کردن در جایی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || برگراییدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از مصادر اللغه زوزنی ). برانگیزانیدن. ( دهار ).
رزن. [ رِ ] ( ع اِ ) کرانه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). ناحیه. ( از اقرب الموارد ).
رزن. [ رَ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان تترستان بخش نور شهرستان آمل. سکنه آن 160 تن. محصولات عمده آن غلات و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
رزن. [ رَ زَ ] ( اِخ ) نام محلی در کنار راه قزوین و همدان میان ماهینان و خمیقان در 296هزارگزی تهران. ( یادداشت مؤلف ).
رزن. [ رَ زَ ] ( اِخ ) نام بخش و نیز قصبه مرکز بخش رزن شهرستان همدان. ادارات دولتی قصبه : بخشداری ، دارایی ، پست و تلگراف ، اقتصاد، غله و نان ، دسته ژاندارمری. بوسیله تلفن با شهرهای مجاور ارتباط دارد. سکنه آن 1500 تن. محصولات عمده آن غلات و حبوب و لبنیات و انگور. آب مزروعی آنجا از قنات و رودخانه ورقستان. و مشخصات بخش بشرح زیر است : حدود - شمال و خاور: بخش آوج شهرستان قزوین. شمال باختر: دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان. باختر: بخش کبودراهنگ و بخش مرکزی همدان. جنوب : بخش وفس از شهرستان اراک. جنوب خاوری : بخش نوبران شهرستان ساوه. رزن از چهار دهستان بنام : درجزین ، سردرود، پیشخور، وفس عاشقلو و قسمتی از قراء شراء تشکیل شده. تعداد قراء و سکنه دهستانهای آن بشرح زیر است :
1- درجزین 88 آبادی 56000 تن
2- سردرود 54 آبادی 30000 تن
3- پیشخور 28 آبادی 4000 تن
4- وفس عاشقلو 14 آبادی 6500 تن
قسمتی از شراء 18 آبادی 7000 تن
جمع: 202 آبادی 104500 تن. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).