دست نما

لغت نامه دهخدا

دست نما. [ دَ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( ن مف مرکب ) دست نموده. نشان داده شده به دست. انگشت نما :
نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من.سعدی ( بدایع ).

فرهنگ فارسی

دست نموده . نشان داده شده به دست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم