لغت نامه دهخدا
گر ایدون که او درپذیرد مرا
از این تاختن دست گیرد مرا.فردوسی.چنین رای بینم من ای پهلوان
اگر درپذیری به روشن روان.فردوسی.پدر درپذیرفتش از نیکوی
بدان دین که خوانی ورا پهلوی.فردوسی.الهی ز فضلت نباشد بدیع
خطاهای ما درپذیر از شفیع.نزاری قهستانی ( دستورنامه چ روسیه ص 48 ).تویی پایمرد و تویی دستگیر
ببخشای و رحمت کن و درپذیر.نزاری ( دستور نامه ص 48 ).