داورگه

لغت نامه دهخدا

داورگه.[ وَ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) محکمه. داورگاه :
به داورگه نشاندی داوران را
بکندی بیخ و بن بدگوهران را.فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ).

فرهنگ فارسی

محکمه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم