لغت نامه دهخدا خیره چشم. [ رَ / رِ چ َ / چ ِ] ( ص مرکب ) بی شرم. ستهنده. لجوج. حسیر. محسور. آنکه از بدی به پند و درخواست و تهدید بازنایستد. ( یادداشت مؤلف ). عنید. خودسر. خودرای. خیره سر. خیره سار.