خوی تاختن

لغت نامه دهخدا

خوی تاختن.[ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ ت َ ] ( مص مرکب ) عرق سرازیر شدن. عرق بسیار از آدمی جاری شدن :
ز بس خوی کز سر و رویش همی تاخت
تنش گفتی ز تاب خشم بگداخت.( ویس و رامین ).

فرهنگ فارسی

عرق سرازیر شدن عرق بسیار از آدمی جاری شدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم