خورستان

لغت نامه دهخدا

خورستان.[ خوَ / خ ُ رِ ] ( اِ ) انبار. مخزن مأکولات. جایی که در آنجا ترتیب غذاها را می دهند. ( ناظم الاطباء ). گنجه برای نهادن اطعمه. ( یادداشت بخط مؤلف ). || شربت خانه. ( ناظم الاطباء ). || جایی که برای خوردن بدانجا گرد آیند. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

انبار مخزن ماکولات
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال شمع فال شمع فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ورق فال ورق