خند خندان

لغت نامه دهخدا

خندخندان. [ خ َ خ َ ]( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال خنده. خندان :
دو چشمک پر ز بند چشم بندان
دو یاقوتک همیشه خندخندان.بلعباس امامی ( از المعجم فی معاییر اشعار عجم ).خندخندان بستد وبر لب نهاد
جام می آن همچو می انده گسار.سیدحسن اشرف ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

در حال خنده خندان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت