خنجر صبح

لغت نامه دهخدا

خنجر صبح. [ خ َ ج َ رِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبحگاه. بامداد :
برکشد تیغ آفتاب آنکه گه صبح
خنجر صبح از میان خواهد گشاد.خاقانی.سپهر برنکشد بامداد خنجر صبح
اگر بشب بزند همت تو بر فسنش.ظهیرفاریابی ( از آنندراج ).|| سرزدن آفتاب.

فرهنگ فارسی

صبحگاه بامداد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم