لغت نامه دهخدا
بجام عشق تو می تا خط سیاه دهند
منم که سر بخط آن خط سیاه نهم.خاقانی. || عالم غیب بنزد صوفیان. ( یادداشت بخط مؤلف ). || خط سبز نورسته را گویند. ( آنندراج ) :
نرسته زآن خط گلگون خط سیاه هنوز
نخورده خسرو حسنت غم سپاه هنوز.تأثیر ( از آنندراج ).