لغت نامه دهخدا
خسروشاه. [ خ ُ رَ / رُو ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش اسکو است. شهرستان تبریز در باختر و شمال این بخش واقع است. خسروشاه از شمال بدهستان سردرود و از خاور و جنوب به دهستان حومه اسکو و از باختر به بخش شبستر محدود میباشد. موقعیت آن جلگه و معتدل کمی مایل به سردی است ، آب آن از چشمه و رودخانه های محل تأمین می گردد. خط شوسه و راه آهن مراغه و تبریز از این ده عبور می نماید. این دهستان از بیست آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است. محصولات عمده خسروشاه غلات و انگور و سردرختی و قراء عمده آن خسروشاه و باویل می باشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
خسروشاه. [ خ ُ رَ / رُو ] ( اِخ ) نام قصبه مرکز دهستان خسروشاه از بخش اسکو شهرستان تبریز است که در 6 هزارگزی باختراسکو در مسیر شوسه تبریز به دهخوارقان در ده هزارگزی خطآهن مراغه به تبریز قرار دارد. این ناحیه جلگه ومعتدل و آب آن از چشمه و قنات و محصول آن انگور و غلات و بادام و زردآلو و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه شوسه می باشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
خسروشاه. [ خ ُ رَ / رُو ] ( اِخ ) نام قریه ای بوده در دو فرسخی مرو. ( از معجم البلدان ).
خسروشاه. [ خ ُ رَ / رُو ] ( اِخ ) ابن مبادر ملک دیلم. وی معاصر صاحب بن عباد و جبرئیل بن عبیداﷲبن بختیشوع بوده است. رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 146 و ص 148 شود.
خسروشاه. [ خ ُ رَ / رُو ] ( اِخ ) ابن ملک حسام الدین سرلشکر ملک نصرةالدین احمد اتابک لرستان است. ( از تاریخ گزیده چ 2 ص 548 ).