خاطر سپردن

لغت نامه دهخدا

خاطر سپردن. [ طِ س ِ پ ُ دَ ] ( مص مرکب ) دل باختن. علاقمند شدن :
گرت هزاربدیعالجمال پیش آید
ببین و بگذر و خاطر به هیچ یک مسپار.سعدی.- به خاطر سپردن ؛ بیاد سپردن. حفظ کردن. فراموش نکردن.

فرهنگ فارسی

دلباختن علاقمند شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم