جموس

لغت نامه دهخدا

جموس. [ ج ُ ] ( ع مص ) فسردن روغن و پیه و آب ، یا اکثر در آب جمود گویند و در روغن و جز آن جموس. فعل آن از باب نصر است. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

فسردن روغن و پیه و آب یا اکثر در آب جمود گویند و در روغن و جز آن جموس و فعل آن از باب نصر است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال فنجان فال فنجان فال اعداد فال اعداد فال درخت فال درخت