جای بودن

لغت نامه دهخدا

جای بودن. [ دَ] ( مص مرکب ) سزاوار بودن. شایسته بودن :
به شه نواخته شد فخر دین و جای بود
بدین نوازش شاه ار کند تفاخر و ناز.سوزنی.

فرهنگ فارسی

سزاوار بودن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال ای چینگ فال ای چینگ فال ارمنی فال ارمنی فال انگلیسی فال انگلیسی