تند روش

لغت نامه دهخدا

تندروش. [ ت ُ رَ وِ ] ( ص مرکب ) تیزرفتار. سریعالحرکه. تندرفتار. تندرو. پرتلاطم :
چو کوه کوه در او موجهای تندروش
چو پیل پیل نهنگان هول مردمخوار.فرخی.رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

تیز رفتار . تند رو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم