تلخ نگاه

لغت نامه دهخدا

تلخ نگاه. [ ت َ ن ِ ] ( ص مرکب ) تندنگاه. ( آنندراج ). آنکه نگاهی پرخشم و ترس آور دارد :
پشت لب پیمانه ما سبز شد از زهر
آن ساقی بی رحم همان تلخ نگاه است.صائب ( از آنندراج ).گو عبث پیش مرو غیر که آن تلخ نگاه
شکری نیست که پرواز مگس برتابد.ظهوری ( ایضاً ).

فرهنگ فارسی

تند نگاه . آنکه نگاهی پر خشم و ترس آور دارد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم