تبره

لغت نامه دهخدا

تبره. [ ت َ ب َ رَ / رِ ] ( اِ ) اسم آلتی است در آسیای آبی. رجوع به تبرک آسیا شود. ( یادداشت بخط مؤلف ).
تبره. [ ت ُ رَ / رِ ] ( اِ ) مخفف توبره : العلیقه ، تبره که بر ستور کنند. ( مهذب الاسماء ) :
بسته بر آخور او استر من جو میخورد
تبره افشاند بمن گفت مرا میدانی.حافظ.رجوع به توبره شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کیس. برزگ . ۲ - کیسه ای که مسافران و شکارچیان لوازم کار و توش. خود را در آن گذارند . ۲ - کیسه ای که دارای بند است و در آن کاه و جو ریزند و بگردن چارپایان بندند تا از آن بخورند .
اسم آلتی است در آسیای آبی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم