بپایان بردن

لغت نامه دهخدا

بپایان بردن. [ ب ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) بپایان رسانیدن. به آخر رسانیدن. به انجام بردن :
یار آن بود که مال و تن و جان فدا کند
تا در سبیل دوست بپایان برد وفا.سعدی.و رجوع به پایان شود.

فرهنگ فارسی

بپایان رساندن باخر رساندن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال ابجد فال ابجد فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت