بنق

لغت نامه دهخدا

بنق. [ ب َ ] ( ع مص ) پیوند کردن نهال را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || وصل کردن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

پیوند کردن نهال را . یا وصل کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال زندگی فال زندگی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال عشقی فال عشقی