برق سیرت

لغت نامه دهخدا

برق سیرت. [ ب َ سی رَ ] ( ص مرکب ) دارای سیرت و روشی چون برق سریع و برنده : هر کجا غمام حسام برق سیرت او سیل خون روان کرده است از بیخ ارغوان شاخ زعفران رسته است. ( سندبادنامه ص 15 ).

فرهنگ فارسی

دارای سیرت و روشی چون برق سریع و برنده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم