بدیمنی

لغت نامه دهخدا

بدیمنی. [ ب َ ی ُ ] ( حامص مرکب ) بدفالی و شومی. بدبختی و بی طالعی. ( ناظم الاطباء ). حلق ؛ بدیمنی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

شومی نامبارکی نحوست مقابل خوش یمنی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال رابطه فال رابطه فال پی ام سی فال پی ام سی فال تک نیت فال تک نیت