باکند

لغت نامه دهخدا

باکند. [ ک َ ] ( اِ ) یاقوت را گویند و آن جوهری است معروف. ( برهان قاطع ). گوهری گرانبها که سرخ و زرد و آبی است. ( یادداشت مؤلف ). جوهری است معروف و به بای پارسی هم آمد. یعنی : پاکند. ( از انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). یاقوت که یکی از جواهر است و سرخ. ( ناظم الاطباء ). مصحف یاکند است. ( حاشیه دکتر معین بر برهان قاطع ). و رجوع به یاکند شود. || شراب. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

یاقوت را گویند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ