باسدار

لغت نامه دهخدا

باسدار. ( اِ ) بمعنی باجبان باشد. ( آنندراج ). شاید محرف پاسداراست. رجوع به پاسدار و باجدار شود.

فرهنگ فارسی

باجدار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم