لغت نامه دهخدا اباب. [ اَ ] ( ع مص ) آمادگی رفتن. ساز سفر. ساختن رفتن را و عزم کردن بر آن. ( تاج المصادر بیهقی ). آمادگی سفر کردن. آمادگی رفتن کردن. آماده سیر شدن. || مشتاق وطن گشتن.اباب. [ اِ ] ( ع مص ، اِ ) اَباب.اباب. [ اَ ]( ع اِ ) آب و آنچه نوشیده شود. || سراب.اباب. [ اُ ] ( ع اِ ) عُباب. هین بزرگ. سیل عظیم. || موج دریا.
فرهنگ فارسی سیل بزرگ موج دریا( آب آب ) ( اسم ) ۱ - آبی که هر موجود از آن بوجود آید ۲ - ذات خدا هویت حق تعالی . خدا نفس الرحمن . ۳ - رحمت