ابن فارض

لغت نامه دهخدا

ابن فارض. [ اِ ن ُ رِ ] ( اِخ ) ابوحفص و ابوالقاسم عمربن ابی الحسن علی بن المرشدبن علی الحموی الاصل ،المصری المولد و الدار و الوفات ، معروف به ابن فارض و منعوت به شرف. عارف و شاعری معروف. اصلاً از مردم حماه شام است و در قاهره به سال 576 هَ.ق. متولد شده. پدر او قاضی قاهره و خود او مردی صالح و کثیرالخیر بود و مدتی مجاورت خانه خدا گزید. وی را اشعار بسیار و قصاید نیکو و طویل با اسلوبی لطیف و رائق به طریقه فقراء و اصطلاحات و منهج آنان و نیز دوبیتی و موالیا و اَلغاز هست و دیوان او را گرد کرده اند. وفات او در سال 632 بقاهره بوده و مدفن وی در جبل مقطم و تربت او زیارتگاه است. و دو قصیده تائیه و یائیه ٔاو مشهور است و دیوان قصائد او را ادبا و علماء بسیاری شرح کرده اند و کاملتر از همه شرح شیخ حسن بوری است و قصیده تائیه او را خاصةً شروح بسیار است ، ازجمله شرح فارسی مولانا عبدالرحمن جامی و شرح فرغانی.

فرهنگ فارسی

عراف و شاعری معروف اصلا از مردم حماه شام

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِبْن ِ فارِض ، ابوحفص (ابوالقاسم ) شرف الدین عمر بن علی بن مرشد بن علی ( ۵۷۶ -۶۳۲ق /۱۱۸۱- ۱۲۳۵م )، بزرگ ترین سراینده شعر صوفیانه در ادبیات عرب است.
نسبت ابن فارض به گفته شیخ علی ، نواده دختری او و به استناد خوابی که او خود دیده بود، به قبیله بنی سعد (قبیله حلمیه ، مرضعه پیامبر ) می رسید و اصل خاندانش به شهر حماه ، در سرزمین شام تعلق داشت .
شهرت
پدرش از حماه به دیار مصر که در آن روزگار، مهم ترین مرکز تمدن اسلامی بود، مهاجرت کرد و چون در محاکم قضایی سهم الارث زنان بر مردان می نوشت ، به «فارض » مشهور شد.
تولد
شیخ علی ، جامع دیوان ابن فارض ، در دیباچه آن به نقل از منذری می نویسد: «از ابن فارض درباره تاریخ ولادتش پرسیدم ، پاسخ داد چهارم ذیقعده ۵۷۷ در قاهره . از ابن خلکان نیز چنین شنیدم »، ولی ظاهراً در اینجا شیخ علی را سهوی روی داده است ، زیرا این سخن را نه تکمله منذری تأیید می کند و نه وفیات ابن خلکان و این هر دو ولادت ابن فارض را در ۴ ذیقعده ۵۷۶ ضبط کرده اند و قول دیگر مورخان نیز همین است .
پدر
...
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از معارف و معاریف است
ابوحفص ابوالقاسم عمر بن ابی الحسن علی بن المرشد بن علی (576 ـ 632) اصل او از حماة (از شهرهای سوریه)، زادگاه و مسکن و مدفنش مصر بوده، عارف و شاعری معروف او را به اشعر المتصوفین وصف نمودهاند و سلطان العاشقینش لقب داده اند و از اشعارش فلسفه وحدت وجود استشمام میشود.
پدرش از حماة به مصر هجرت کرد و در آنجا سکنی گزید، او در علم فرائض (احکام ارث و مواریث) خبرویتی تامّ داشت و در محاکم قضائیه از ارث زنان و حق آنها بر مردان دفاع می کرده، از این رو وی را فارض می گفتند. فرزندش عمر در مصر متولد شد و در بیت علم نشو و نما یافت و از ابتدای سن خود به فراگیری فقه شافعی پرداخت و حدیث را از ابن عساکر استماع نمود. سپس به تصوف روی آورد و به وادی «مستضعفین » در کوه مقطّم رفت و به ریاضت و مجاهدت پرداخت . گویند روزی ، هنگامی که به قاهره بازگشته بود و قصد ورود به مدرسة «سیوفیه » داشت ، پیرمرد بقالی را دید که برخلاف قاعدة مقرر وضو می گرفت . ابن فارض به قصد اعتراض با او به سخن گفتن پرداخت ، ولی پیرمرد که از اولیاءالله بود به او گفت که ای عمر! گشایش کار تو در مصر نخواهد بود بلکه در مکه به مقصود خواهی رسید و اکنون هنگام آن فرارسیده است .
پس از این دیدار ابن فارض به حجاز رفت و مدت 15 سال در کوهستانهای پیرامون مکه به تزکیة نفس پرداخت . سالهایی که در این ناحیه به سر آورد، در زندگی روحانی و ذوقی وی تأثیرات عمیق برجای گذارد، چنانکه در تائیة صغری اشارات بسیار به این دوران دارد و قصیدة دالیة او نیز که در مصر و بعد از بازگشت از سفر حجاز سروده شده است ، آکنده از اشارات و سخنان شورانگیز دربارة مکه و اماکن متبرکة آنجاست .
از آن شیخ بقال دیگر سخنی در میان نیست تا آنکه به گفتة شیخ علی ، بعد از 15 سال روزی در باطن ابن فارض ندا می دهد که به قاهره باز آی و بر من نماز بگزار. ابن فارض به قاهره می شتابد و بر جنازة او نماز می گزارد و او را به ترتیبی که خود وصیت کرده بود، در «قرافه »، در دامنة کوه مقطّم و در مسجد عارض به خاک می سپارد. شیخ علی و اکثر تذکره نویسان ، نام این شیخ را نگفته و از او تنها به عنوان «شیخ بقال » یاد کرده اند، اما ابن زیات ، نام او را شیخ ابوالحسن علی بقال ضبط کرده است و ابن ایاس او را به نام شیخ محمد بقال می شناسد.
ابن فارض ، پس از بازگشت از حجاز، در صحن خطابة جامع ازهر ساکن شد. وی مورد احترام خاص سلاطین ایوبی و امیران و درباریان بود، ولی هرگز به دربار و درباریان روی خوش نشان نداد و در مجالس آنان حاضر نشد و هرگونه اقدامی را که از طرف سلاطین برای نزدیک شدن به او به عمل آمد، رد می کرد.
نام ابن فارض ، در حوزة عرفان و تصوف قرن 7ق ، در کنار نام کسانی چون ابن عربی و صدرالدین قونوی جای می گیرد و قصاید او مخصوصاً تائیة کبری ، همراه با فصوص الحکم و فکوک در خانقاهها و حلقه های صوفیه تدریس می شده است . تائیة ابن فارض آکنده از مفاهیم و اصطلاحات عرفان نظری است ، مانند اتحاد، فنا و بقا، وجد و فقد، فرق و جمع ، صحو الجمع و فرق الثانی و... که با توانایی اعجاب انگیزی در قالب تمثیلها و تعبیرهای شاعرانه بسط و گسترش یافته است . از همین روست که علمای ظاهر پیوسته به انکار او برخاسته و از او به عنوان «شیخ اتحادی » نام برده و تائیه اش را همچون حلوایی دانسته اند که روغنش از سم افعی است و چنان در اظهار این نظر مبالغه کرده اند که تائیه را سرچشمة ضلال و زندقه شمرده و بزرگان دین را به دفع و محو آثار آن فراخوانده اند
در دیوان ابن فارض خصوصا در قصیده تائیة او اشعاری وجود دارد که باعث شده است جمعی از علما و اصحاب تراجم آنها را حمل بر تشیع وی کنند، چنان که محدث نیشابوری و قاضی نورالله شوشتری هر دو بالصراحه وی را شیعه خوانده اند و شیخ بهائی در چندین جا از کشکول اشعار زیادی از وی نقل کرده و در مجلد سوم آن کتاب قصیده تائیه صغری را به تمامه ذکر کرده است و با ترحم و دعای خیر یادش میکند . صاحب روضات الجنات در حق وی گوید: «تکتاز در میدان ولایت اهل بیت رسول و اعتصام به ریسمان محکم الهی».
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال عشق فال عشق فال جذب فال جذب فال پی ام سی فال پی ام سی