الماء

لغت نامه دهخدا

الماء. [ اِ ] ( ع مص ) پنهان بردن چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). پنهان بردن دزد چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || منکر شدن حق کسی را. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || خالی گذاشتن چارپایان جای را. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). یقال : کان بالارض مرعی او زرع فهاجت الدواب فألمأته ؛ یعنی در زمین چراگاه و کشت بود چارپایان بشوریدند و زمین را هموار و بی گیاه کردند. ( از اقرب الموارد ). || فروگرفتن چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).یا در متعدی شدن بباء معنی بردن ، و در متعدی شدن به «علی » معنی اشتمال ( فروگرفتن ) دهد: الماء علی الشی ٔ؛ اشتمل. الماء به ؛ ذهب به. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || گزیدن جهت خود چیزی را. الماء بما فی الجفنة؛ یعنی جهت خود گزید آنچه در کاسه بود. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || رفتن. ( از ذیل اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عُلَمَاءُ: دانایان(علم به معنای احتمال صد در صد است ، بطوری که حتی یک در صد هم احتمال خلاف آن داده نمیشود . )
معنی مَوَاخِرَ: شکافنده ها (کلمه مواخر جمع مخر است و مخر به معنای شکافتن آب از چپ و راست است ، گفته میشود : مخرت السفینة الماء یعنی کشتی آب را شکافت . و بهمین جهت کشتی را ماخره میگویند )
معنی ﭐغْتَرَفَ: برداشت - گرفت و بلند کرد(کلمه اغتراف و کلمه غرف به معنای آن است که چیزی را بلند کنی و بگیری ، مثلا میگویند : فلان غرف الماء و یا میگویند : فلان اغترف الماء ، یعنی فلانی آب را بلند کرد تا بنوشد . و اغتراف یک غرفه از آب کنایه از یک مشت آب برداشتن است ...
معنی غُرْفَةً: یک بار بلند کردن (کلمه اغتراف و کلمه غرف به معنای آن است که چیزی را بلند کنی و بگیری ، مثلا میگویند : فلان غرف الماء و یا میگویند : فلان اغترف الماء ، یعنی فلانی آب را بلند کرد تا بنوشد . و اغتراف یک غرفه از آب کنایه از یک مشت آب برداشتن است ود رعبا...
معنی تَغِیضُ: می کاهد (ماده غاض هم لازم استعمال میشود و هم متعدی ، هم گفته میشود غاض الشیء - فلان چیز ناقص شد ، و هم گفته میشود غاضه غیره - فلان چیز را ناقص کردند ، در قرآن کریم هم بهر دو نحو آمده که میفرماید : و غیض الماء - آب ناقص شد ، و ما تغیض الارحام - آنچه ر...
معنی غِیضَ: ناقص شد- کاستی گرفت (ماده غاض هم لازم استعمال میشود و هم متعدی ، هم گفته میشود غاض الشیء - فلان چیز ناقص شد ، و هم گفته میشود غاضه غیره - فلان چیز را ناقص کردند ، در قرآن کریم هم بهر دو نحو آمده که میفرماید : و غیض الماء - آب ناقص شد ، و ما تغیض الار...
معنی مَّعِینٍ: آب جاری بر روی زمین (در عبارت"وَءَاوَیْنَاهُمَا إِلَیٰ رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِینٍ:هر دو را به سرزمینی بلند که جایی هموار و چشمه سار بود منزل دادیم ")-زلال (کلمه معین در نوشیدنیها به معنای آن نوشیدنی است که از پشت ظرف دیده شود ، مانند آب و شرا...
معنی مَوْرُودُ: آبی که به لب آن رسیده اند- آنچه در آن وارد می شوند (بِئْسَ ﭐلْوِرْدُ ﭐلْمَوْرُودُ :بد سهمی است [آتشی] که در آن وارد میشود.کلمه وَرَد در اصل لغت به معنای قصد رفتن بسوی آب است و به تدریج در چیزهای دیگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الماء - به لب آب...
معنی وِرْدُ: آبی که انسان و حیوان پس از تلاش و چرخیدنش به دنبال آن به گلویش میریزد - آبی که انسان و حیوانات تشنه به لب آن میآیند و از آن مینوشند ( کلمه وَرَد در اصل لغت به معنای قصد رفتن بسوی آب است و به تدریج در چیزهای دیگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الم...
معنی وَرَدَ: به لب آب رفت ( کلمه وَرَد در اصل لغت به معنای قصد رفتن بسوی آب است و به تدریج در چیزهای دیگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الماء - به لب آب رفتم مصدر آن ورود و اسم فاعلش وارد و اسم مفعولش مورود است خدای تعالی نیز در قرآن این معنی را استعمال نموده...
معنی وِرْداً: به صورت آمدن تشنگان بر لب آب ( کلمه وَرَد در اصل لغت به معنای قصد رفتن بسوی آب است و به تدریج در چیزهای دیگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الماء - به لب آب رفتم مصدر آن ورود و اسم فاعلش وارد و اسم مفعولش مورود است خدای تعالی نیز در قرآن این معنی ...
ریشه کلمه:
موه (۶۳ بار)
آب. . راغب گفته اصل آن مَوَه است بدلیل آنکه جمع آن اَمْواه و مِیاه آمده و مصغرش مُوَیْه است هاء آخر را حذف و واو را مبدل به الف کرده‏اند. «ماء» 63 بار در قرآن کریم بکار رفته و اعتناء عجیبی به آن شده است از جمله فرموده: . می‏دانیم که آب را در تشکیل موجوات زنده دخالت تامی است که بدون آن زندگی نه وجود داشت و نه بقا. قرآن در بسیاری از آیات روییدن نباتات را به آب باران نسبت داده و مرتبا گفته: . این از آنجهت است که آب دریاها شوروتلخ است و برای نباتات و آشامیدن قابل استفاده نیست ولی بوسیله تبخیر، آب خالص بصورت ابرها از سطح اقیانوسها بلند می‏شود و بصورت باران وبرف به خشکیها می‏بارد و مورد استفاده حیوانات و نباتات قرار می‏گیرد. . *** * . این آیه‏تذکر می‏دهد اولا آب به قدر احتیاج مردم و حیوان و نبات از آسمان می‏بارد وباریدن آن بدون تقدیر و اندازه نیست، بلکه «ماءً بِقَدَرٍ» است، ذخیره برفها در کوه‏ها در اثر برودت هوا و ذوب شدن تدریجی آنهاو تشکیل جویبارها و رودخانه‏ها هم «بِقَدَر» است نه سرسری. ثانیا «فَأَسْکَّناهُ فِی الْاَرْضِ» باید این آب در روی زمین و در اعماق آن که در دسترس بشر است ساکن باشد که بشر بتواند با حفر چاهها و قنوات آنرا مهار کند و مورد استفاده قرار دهد اگر اعماق زمین خاک رس نبود و آب در آنها حبس نمی‏شد آبها بتدریج چنان به اعماق فرو می‏رفت که از دسترس انسان خارج می‏شد«وَاَنَّا عَلی ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ» «سُبْحانَ مَنْ مَهَّدَالْاَرْضَ لِلْحَیاةِ». *** . مراد از «ماء» نطفه است مثل . ایضا .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم